*خودمونی* |
حالا که نیست مادر من هست دخترت از مسجد مدینه که خیری ندیده ای دل شوره ام شبیه هراس مدینه است آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟ من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد خون از بدن کنار زدن عادت من است
علی اکبر لطیفیان دوشنبه 92/5/7 | 1:19 عصر | ماه پیشونی | نظر
|